*_برفستان_عاشقان*
صدایم کن
اعجاز من همین است
نیلوفر را به مرداب می بخشم
باران را به چشم های مردِ خسته
شب را به گیسوان سیاه خودم
و خودم را به نوازش دست های همیشه مهربان تو
صدایم کن
تا چند لحظه دیگر آفتاب می زند
و من هنوز در آغوش تو نخفته ام....
نیکی فیروزکوهی🍁❄
❤❄❄❄❤❄❄❄❤❄❄❄❤
صبر کن تا بیقراری هات را درمان کنم
با غزلهایم تو را هم بوسه ای مهمان کنم
حل شوم در هرم لبخندت ولی امیدوار
اشتیاق و عشق را از دیده ات پنهان کنم
آنقدر میخواهمت دیوانه جانم گوش کن
من پریشان حال و احوالم نگو کتمان کنم
شعر ها در وصف رویت گفته ام ای جان من
این غزل را هم برایت وارد دیوان کنم
در نفس هایت بگو یک بار دیگر یوسفم
تا سراپای وجودم را برایت جان کنم
شهریار 🍁❄
❤❄❄❄❤❄❄❄❤❄❄❄❤
اينجا
همين جا
نزديك همين تنفس بى خواب
تــو را
طورى نزديك به لمسِ هوا حس مى كنم
كه گنجشك تشنه ، عطرِ باران را .
بايد باور كنى
وگرنه من اعتمادِ به دنيا را از دست خواهم داد
اينجا
و همين جا
تنها كنار من است
كه جهان
گاهى
جاى دنج و دلپذيرى مى شود !
مى شود روى ات را
سمت من برگردانی؟
سید علی صالحی🍁❄
❤❄❄❄❤❄❄❄❤❄❄❄❤
تو فقط هر از گاهى وطنم باش،،،
من تا هميشه،،،
دوستت خواهم داشت ...
كامران رسول زاده🍁❄
❤❄❄❄❤❄❄❄❤❄❄❄❤
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !